"من اکنون ارزش پسانداز کردن نهتنها پول، بلکه سایر منابع را هم میدانم"
جاستین و کارلو از جمله دانشآموزانی هستند که در کشور فیلیپین در افلاتون شرکت میکنند. جاستین اقرار میکند که قبلا با پدیدهی پسانداز آشنایی نداشت. گرچه او یک قلک داشت، اما هرگز تلاش آگاهانهای برای پسانداز از خود بروز نداده بود. هرگاه پول خرد اضافهای داشت، از نزدیکترین مغازه آبنبات میخرید. در مورد کارلو هم میتوان همین را گفت. او حتی قلک هم نداشت و اضافه پولهای ناهارش را صرف خرید هلههوله میکرد. بعد از یکپارچه شدن افلاتون با کلاس آنها، کمکم عادات آنان تغییر یافت.
جاستین میگوید: "من اکنون ارزش پسانداز کردن نهتنها پول بلکه سایر منابع را میدانم". اکنون هر پنی که وارد قلک جاستین میشود، هدف خاصی برایش دنبال میشود. در صورتیکه مادر جاستین قادر به پرداخت هزینهی ادامهی تحصیل او نباشد، او خود از پساندازش استفاده خواهد کرد. جاستین تنها پسانداز کردن را نیاموخته است. خودش میگوید: من اهمیت برنامهریزی در جهت کسب بهترین نتایج را نیز آموختهام. من آموختههایم را در مدرسه بهکار میبرم.
به نظر جاستین، محبوبترین چیزی که کارلو از افلاتون آموخته است، بخش حقوق و مسئولیتهای کودکان است. او میگوید: آگاهی داشتن از حقوقم به من احساس خوبی میدهد. مانند دانستن این نکته که من حق برخورداری از آموزش را دارم. من در عین حال نسبت به مسئولیتهایم هم آگاهم، مثل لزوم احترام به بزرگسالان. حالا کارلو پولش را در قلکی که پدربزرگش از بامبو برایش ساخته است، پسانداز میکند.
مادر کارلو، میلاگروس، از دیدن این تغییرات خوشحال است. او میگوید: من فکر میکنم خیلی عالی است که در سنین پایین به کودکان میآموزند پول را مسئولانه مدیریت کنند. اهمیت این موضوع هنگامی آشکارتر میشود که شما پول کمتری داشته باشید.