محل اجرا: تهران، شهرداری
تاریخ اجرا: 94/07/18
چند روز قبل در مورد اقدامات اجتماعی صحبت کرده بودیم و به جهت مشغله فراوان بچهها و نداشتن فرصت حتی برای استراحت، در مرحلهی صحبت باقی ماند. راجع به اینکه اقدامات اجتماعی یعنی چه و چه کارهایی را شامل میشود. من بازارچه را مثال زدم و خودشان از دستفروشی گفتند، پول جمع کردن برای کاری خاص و کمک. دیدم واقعا توی این مساله توانا هستند و تجربه دارند.
هفته بعد خیلی اتفاقی به بچهها پیشنهاد برگزاری مراسم دهه محرم را دادم به عنوان اقدامی اجتماعی که با استقبال زیادی مواجه شد. عنوان کردم اول ببینید مراسم را در چه سطح میخواهید برگزار کنید، آیا هر ده شب مراسم دارید؟ یا چند شب خاص؟ آیا پذیرایی در حد چای و شیرینی هست یا شام و ناهار، خلاصه بررسی ابتدا از نداشتهها و سخت بودن صحبت شد که گفتم بررسی میکنیم، جدولی تهیه کردیم، از چیزهایی که نیاز داریم، چیزهایی که موجود داریم و چیزهایی که باید تهیه کنیم، برای تهیه برخی چیزهایی که باید تهیه کنیم نیاز به پول هست. پرسیدم تا به حال برای کاری پول جمع نکردید؟ گفتند برای دوستانشان که به کربلا رفته بودند میخواستند گوسفند بکشند و مهمانی بدهند، پول جمع کردیم، گفتم الان هم همین جور حساب کنند که هر فرد برای هزینه 10 شب شام چه مبلغی را باید هزینه کند و یک برآورد هزینه داشته باشند.
در مرحلهی بعد هزینهای که برای 10 شب شام دستهجمعی نیاز دارند برآورد کنند و وقتی بین اعضا سرشکن بشود هزینه زیادی نمیشود. روز بعد با مشورتی که با کارگران شهرداری کرده بودند، اعلام کردند هر ده شب مراسم عزاداری برگزار میکنند. اما فقط عاشورا ناهار میدهند و باقی پذیرایی چای هست. یکی از بچهها مسئولیت کارها را به عهده گرفته بود و هماهنگکننده کارها بود. یک به یک نیازمندیهایی که قبلا نوشته بودیم، مطرح میشد. یکی از نیازمندیها مداح بود که یک نفر از همشهریانشان که خوش صدا بود، پذیرفته بود مداحی کند و با یک واعظ هم صحبت کردیم که در مجالسشون خطابه داشته باشد. نفرات زیادی در این فعالیت شرکت کردند، حتی همشهریهایشان از جاهای دیگر ملحق شدند و بحث هزینه تبدیل به همت عالی شد و هرکس هر چه در توان داشت، گذاشت.
با پولی که جمع شد، 3 گوسفند، 5 گونی برنج و کلی زنجیر و سیاهپوش خریداری کردند به اضافه چیزهای دیگری مثل ظرف یکبار مصرف و... شهرداری هم همکاری کرد و بلندگو و یک سری وسایل جانبی در اختیار گذاشت. اصل برنامه ظهر عاشورا بود که هم عزاداری داشتند و هم پذیرایی ناهار، جای همه خالی قیمهی خوشمزهای شده بود.