محل اجرا: تهران، مدرسه ی پسرانه، مقطع متوسطه ی اول
تاریخ اجرا: 94/08/21
میخواستید چه کار کنید؟
1. با ذکر مثال دربارهی باشگاههای کشورهای مختلف، ذهن بچهها را با اعلام امکانپذیری ایجاد تغییر و تاثیرگذاری حرکت جمعی به پرورش ایده دربارهی مسائل و خواستههای خودشان برسانیم.
2. با انجام بازی بادکنک، دوباره تلاش کنیم به آنها یاد دهیم چگونه میتوان "کسب و کارگونه" به اتفاقات مختلف نگاه کرد. همچنین آنها را در برابر چالشهای گوناگون بازی قرار دهیم.
چه فعالیتهایی در کلاس انجام شد؟
از ساعت 9 در مدرسه حضور داشتم. با کمکگرفتن از مستخدم مدرسه صندلیها را چیدیم. به دلیل این که در برگزاری آزمون تاخیر وجود داشت، کلاس با تقریبا 15-20 دقیقه تاخیر شروع شد. با آمدن بچهها از همان ابتدا درخواست کردم که جای صندلیها را عوض نکنند، که منجر به جدیتر شدن کلاس شد.
مروری بر فعالیتهای جلسهی گذشته انجام دادم و برنامهی این جلسه را برایشان نوشتم. با دیدن اسم بازی بادکنک هیجانزده شدند. بعضی اظهار میکردند که جلسهی قبلی (پنج و شش) هیچ یاد نگرفتهاند.
گزارش باشگاههای مختلف را بین بچهها توزیع کردم. تلاش کردم که دقیق و روشن و واضح وظایفشان را به آن ها بگویم، که باز هم سوال میپرسیدند. اما بسیار بهتر از جلسات گذشته نتیجه داد. هر یک از گروهها مطلبی که خوانده بود را در یک جمله برای کلاس توضیح داد. فکر میکنم چون میدانستند از هر کسی از اعضای گروه ممکن است سوال شود، اکثرشان به دقت گزارش را خواندند. ایدههای زیادی به ذهن بچهها نرسیده بود. از "نمیشود" خیلی استفاده میکردند.
زمانی که دیدم به فعالیتی که در نظر گرفته بودم نمی رسم، تصمیم گرفتم بازی بادکنک را اجرا کنیم. با کمک همکارم ابتدا از بچهها خواستیم بادکنک خود را باد کنند و گره بزنند. خیلی از بچهها در گره زدن مشکل داشتند که مدت زمان 2 دقیقه ای این فعالیت به 5 دقیقه افزایش پیدا کرد.
بچهها را به حیاط بردیم و من برای این که آنها پراکنده نشوند، دو نفر را جلوی صف گذاشتم و به بقیه گفتم پشت سر این دو بایستند. قوانین بازی ساده بود: 1. داد نزنید 2. به یکدیگر آسیب نرسانید 3. این بادکنک و این سوزن را در اختیار دارید. تا انتهای زمان 2 دقیقه، کسی که بادکنکش سالم باشد، برنده است.
عدهای از بچهها (که بیشتر احساس قرار داشتن در موضع ضعف میکردند) تلاش کردند بقیه را متقاعد به صلح و عدم استفاده از سوزنها کنند، که با حملهی یک نفر به بادکنک یکی از بچهها قبل از گفتن "شروع"، موفق نشدند.
بازخورد دانشآموزان از جلسه و محتوا چه بود؟ (به صورت کلی یا فردی)
به نظرم مثبت بود.
از نظر فردی نیز بچه ها به خودباوری رسیدند و تفاوت تعداد ایدههای ابتدا و انتهای کلاس بسیار زیاد بود.
پیشنهاداتی برای بهبود کار
نباید بچهها را قضاوت کرد. به نظر می رسد که ابتدا باید یخشان را با تایید هرگونه پیشنهاد باز کرد. سپس و به نرمی در جهت سر و سامان دادن ایدهها تلاش کرد.
به طور کلی وجود صندلیها تاثیر مثبتی دارد. بهتر است ادامه داده شود.