در این کلاس بچه ها درک کردند که همه می توانند با هم متفاوت باشند و دوستی کنند.
تاریخ اجرا: 95/04/20
تاریخ انتشار: 95/04/21
در جلسه ی دوم کلاس افلاتون، دختران دانش آموز به شکل دایرهای روی زمین نشستند. مربی به یکی از آنها یک سنگ داد و با توضیح او بازی شروع شد. با خواندن یک شعر، سنگ دست به دست میشد تا اینکه مربی ایست میداد. همان لحظه از کسی که سنگ در دستش بود این سؤال را میپرسیدند که "اگرمیتونستی یک (رنگ، حیوان، غذا، میوه و...) باشی چه چیزی را انتخاب میکردی؟ چرا؟" این بازی ادامه پیدا کرد تا تقریباً نیمی از بچهها به این پرسشها پاسخ دادند. بعد از انجام این بازی، بچهها متوجه شدند که هر کدامشان علایق و سلیقههای متفاوتی دارد. بعد از آن همهی بچهها اثر انگشت خود را روی برگهی بزرگی ثبت کردند و نامشان را زیر آن نوشتند. با مشاهدهی دقیق اثر انگشتها متوجه شدند که نمیتوان دو نفر با اثر انگشت یکسان یافت و به همین دلیل همهی ما خاص و متفاوت از دیگران هستیم.
فضای کلاس برای بچه ها شاد و خوشایند بود. آن ها در حین فعالیت و بازی، تفاوت های طبیعی آدمها با یکدیگر را بیشتر درک کردند و پذیرفتند. حتی میشد دید که بیشتر از قبل با هم احساس صمیمیت می کنند.