محل اجرا: تهران، مرکز آموزش کودکان کار
تاریخ اجرا: 95/05/03
تاریخ انتشار: 95/06/02
کلاس امروز دو حالت داشت:
1- بچههای جلسه قبل می اومدند، پس مبحث جدید (مسئولیت) مطرح میشد.
2- بچههای دیگه می اومدند، پس مبحث جلسه قبل (حقوق) موضوع کلاس بود.
امروز سه نفر از بچهها اومدند. سه نفری که جلسهی قبل در کلاس نبودند. در نتیجه مخلوطی از حقوق و مسئولیت رو طرح کردم. قبل از کلاس حقوق کودکان رو که در طرح درس فلش کارت بود، روی کاغذ نوشته بودم و بریده بودم و لوله کردم که هر کس یکی برداره و بخونه تا دربارهش حرف بزنیم و در بخش: حق بقا، رشد، مشارکت یا حمایت بذاریم.
داستان رو برای بچهها خوندم. دوتا از دانشآموزان یازده ساله بود و دیگری نه ساله. اختلاف نظر بین شون دیده میشد و خیلی خوب میشد روی مباحث حرف زد. بعد از داستان، ازشون خواستم حقوقی رو که دارن رو بگن. و خیلی راحت خودشون حق خوراک، پوشاک و غیره رو گفتند. بعد کاغذ ها رو دادم و هر کدوم میخوندند و در جای خود مینوشتیم.
در اینباره گفتگو کردیم که برای رسیدن به حقهاتون چیکار میتونید بکنید. و خب نتیجهی خوبی نداشت. یعنی مثلاً برای اینکه حق شنیده شدن حرفشون در خانه رو بگیرند، پیشنهادشون گریه و داد و قهر بود. برای بقیه حقوقشون هم اگه تونستند با زور بگیرند، وگرنه که حقی نداشتند. مثلاً اینکه کتک بخورند رو جزو روتین روزانه شون میدونستند و خب خودشون هم کوچیکترها رو میزدند.